بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
راه رفتن زهرا
سلام عسلاي من كمتر از يك هفته ديگه به يكسالگيتون مونده و روز به روز برام خاطرات يكسال پيش برام ظاهر مي شه ، منتظر بودنمون ، درد كشيدنم ، استراحت كردنم ، زجر كشيدن پدر ، مسئوليت دو برابر شدنش ، دردسرهاي بابا ، همه اينها مثل روز برام ظاهر مي شه خدا رو شكر كه گذشت و من و بابايي از الان تا 6 روز آينده لحظه شماري مي كنيم تا اون روز موعود فرا برسه و براتون جشن بگيريم عزيزانم اين روزها حسابي مشغول شيطوني هستين امير علي رو مي گيرم زهرا مشغول مي شه خلاصه دو تاتون با هم بازيهاي قشنگي مي كنين بعضي وقتها يك وسيله رو جفتتون با هم مي خواهين اين از دست اون مي كشه اونم از دست اين خلاصه هر كدومتون كه زورتون بيشتر باشه اون وسيله رو بگيره نفر بعدي گريه مي ك...
شيطونيهاي شما عزيزان
سلام عزيزان ماماني مي خوام از ديشب براتون بگم از اينكه شما با شيطونياتون ما رو وادار به چه كارايي مي كنين ديشب شماها زود خوابيدين ساعت 10 شب ما هم خوشحال شديم تصميم گرفتيم يك شام خوشمزه ايي بخوريم خلاصه من داشتم يواش يواش شام رو آماده مي كردم مشغول پيچيدن ساندويچ بودم كه يك آن زهرا شروع به گريه كرد خلاصه منم سريع خودم رو بهش رسوندم و شيشه رو بهش دادم تا بخوابه چشتون روز بد نبينه اين خانم توي گهواره قشنگ برگشت بيدار شد و همه جا رو نگاه مي كرد خواب از سر زهرا خانم پريد با صداي زهرا ، امير علي هم بيدار شد خلاصه بابايي و من دستامونو روي سرمون گذاشتيم نمي دونستيم چكار كنيم ديگه بيدار شده بودن ما هم شما ها رو گذاشتيم تو...
ايستادن دو قلوها
كوچولوهاي گلم سلام نمي دونم الان دارين چه كار مي كنين چون من سر كار هستم ما از يكشنبه شب خونه آقا جون اينا رفتيم چون خونشون بزرگه شماها خيلي بازي مي كنين سر و صدا مي كنين الهي قربون شيطونياتون برم تازگيا كه مي خواهين راه برين از بس كه سرتون به زمين خورده اعصابمون خرد شده هر چي جلوتونومي گيريم كه نخورين زمين باز كار خودتون رو انجام مي دين زهرا كه دو تا دندون بالاشم در اومده اما امير علي هنوز دندونش در نيومده ديشب دو تا تون در رو گرفته بودين ايستاده داشتين بازي مي كردين كه يك آن هر دوتا تون افتادين امير علي با سر افتاد و زهرا روش افتاد امير علي محتاط كه خيلي دردش گرفته بود با صداي بلند گريه كرد همه ريختن دورشون هر كارش مي كرديم اروم نم...
بی خوابی
سلام به عزیزانم وای مامانی ، دیشب تا صبح نذاشتین منو بابایی بخوابیم زهرا گلم توی گهواره خوابیده بود امیر علی جونم روی زمین اما زهرا جونم که مدام پتوش رو می زد کنار ، هی من پتو می نداختم روش ، هی اون با پاهای عروسکیش پتوشو کنار می زد خلاصه امیرعلی جونم که همش دم رو می خوابید یا اینکه می چرخید ، یا اینکه هر دوتاتون همزمان با هم شیر می خواستین ، منو بابایی با هم بیدار می شدیم و چکتون می کردیم الانم که سرکار هستیم هر دوتامون خسته ایم راستی یک خبر دیگه زهرا گلم یکی دیگه از دندوناش در اومده اونم دندون بالایی اما الهی قربونت برم امیر علی که هنوز دندونت در نیومده خیلی اذیت می شی خدا کنه که زودتر در بیاد خیلی دوستون داریم بای ...
شیطونیهای امیر علی جونم
سلام فرشته های کوچواو خدا رو شکر حال هر دو تون خیلی خوب شده همه ما خوشحالیم دیگه هم مهد کودک نمی بریمتون تو این مدت صبحها تو خونه راحت می خوابین دیگه مجبور نیستین که صبح زود بلند بشین الهی قربون جفتتون برم چند شب هست که زهرا شبها دیر می خوابه ساعت 1 الی 2 شب ، دیشب ساعت 11 خوابید منم خوشحال که خدا رو شکر زهرا زود خوابیده خاله سمیرا رفت حموم ، منم مشغول ظرف شستن بودم که ناگهان صدای گریه زهرا بلند شد سریع خودمو رسوندم به زهرا ، وای که امیر علی خان مامان از اون طرف سالن اومده بود پیش زهرا و پستونک زهرا که توی دهنش بود رو به زور گرفته و خودش می مکه اونوقت زهرا خانم بیدار شد دیگه نخوابید تا ساعت 3 شب امیر علی شیطون از سر و بدن زهرا ب...