بدون عنوان
بیرون رفتن 4 عید
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
سلام به چهار سالگی سلام به سال جدید خداحافظ سه سالگی خداحافظ روزگار سه سالگی ما سلام به یک روز دیگه وبه یک دنیایی دیگه با فراز ها وفرودهاش با خنده هاش وگریه هاش به دعواها واشتی هاش سلام به خدایی که مجال باهم زیستن ودر کنار هم بودن را به ما اعطاکرد خدایا شکرت به دادها وندادهات امسال بهتر از سه سالگی برامون رقم بزن که ما امسال هم محتاج اغوش تویم فرشته های من ..دنیاتون شادشاد وغمهاتون به کوچکی دلهاتون باشه تنت سالم وچشم خدا بهتون باشه ودر اغوش گرمش روزگار بگذرانید دوستتون داریم قشنگترین بهانه های ما برای زندگی
نویسنده :
سمیه
12:17
بدون عنوان
سلام یه نفسهام منو ، عزیز جون ، خاله سمیران با شما عزیزان دلم رفتیم شهر بازی زیتون ، شماها هم تا وسایل بازی رو دیدید نمی دونستید چه کار کنید سوار کل وسایلای بازی شدید شام همون جا خوردیم خیلی خوب بود مگه شماها با یک بار رفتن راضی می شدید برای هر وسایلی دوبار سوار می شدید خلاصه خیلی خوش گذشت بابایی هم سمنو پزون بود جاش سبز بود ...
نویسنده :
سمیه
7:47
بیرون رفتن
سلام به گلهای نازم یک روز ظهر پنج شنبه منو بابایی تصمیم گرفتیم که ناهار رو بیرون بخوریم ولی چون من ناهار درست نکرده بودم بابایی گفت نگران نباش بیرون یک چیزی می خوریم ، منم سریع وسایلها رو جمع کردم ، خیلی خوش گذشت تو راه کوار یک رستوران خیلی قشنگی بود وقتی واردش شدیم به صورت قدیم درست کرده بودن ، یعنی اتاقهای کاه گلی ، با یک حوض بزرگ وسط ، و اون طرف رستوران هم آلاچیق بود که خیلی قشنگ بودن ، شماها هم خیلی ذوق می کردید و این طرف و اون طرف می رفتید باد هم می اومد وقتی به آب حوضچه برخورد می کرد با این دیوار های کاه گلی ، یک بوی خوبی به وجود می اورد که تمام وجودت رو پر از آرامش می کرد خلاصه بعد از صرف غذا که چلو کباب بود تصمیم گرفتیم...
نویسنده :
سمیه
7:44