زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

شاهزاده قلبم

دست به یکی کردن وروجکا

سلام به عزیزانم نفس های مامان ، دیشب بابایی بیرون رفت تا میوه بخره ، منم طبق معمول در رو قفل کردم تا شما در رو باز نکنید و سه چهار تا انار اوردم تا بخورید وقتی خوردید کلی بازی کردید منم مشغول تمیز کردن خونه شدم که بابایی اومد شماها مثل همیشه با خنده پشت در رفتید و کلی به بابایی سلام می کردید وقتی در رو باز کردم پریدید تو بغل بابایی ، بعد از کلی بوس کردن ، برای بابایی میوه اوردم زهرا که تو اتاق بازی می کرد منو امیر علی هم کنار بابا نشسته بودیم همین طور که بابا و امیر علی انار می خوردن ، امیر علی به بابا گفت بابایی وقتی رفتی ما با مامان رفتیم تو کوچه ، بعد آقاهه بهمون انار داد من که همین طوری با تعجب نگاه امیر علی می کردم  بابایی...
27 مهر 1394

بدون عنوان

عزیزای دلم اینم دستهای کوچک شماهاست که شاهکار مهدکودکتون هست الهی قربونتون برم با این نقاشیهاتون ...
20 مهر 1394

بدون عنوان

سلام به عزیزانم وای خدا چقد شما شیرین زبون شدید بعضی وقتها می خوام بخورمتون ، دیروز داشتم غذا درست می کردم امیرعلی اومد پیشم واستاد بهش گفتم مامان برو کنار ، روغن میریزه رو صورتت ، بعد امیر علی ناراحت شد گفت خدایا من از دست مامان چکار کنم که اینقد منو اذیت می کنه ، باورم نمی شد که این جمله رو امیرعلی گفته هر چی اصرارش کردم نگفت ولی کلی بوسش کردم گفتم عزیزم ، من شما رو اذیت می کنم یا شما منو ؟ یا بهشون می گم بچه ها زودتر بخوابید چون فردا باید برید مهدکودک امیر علی بهم می گه : مامانی ، شما برید مهدکودک ، ما می ریم اداره الهی من فدای شماها بشم ...
5 مهر 1394