زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

شاهزاده قلبم

بدون عنوان

سلام به فرشته هاي آسموني عزيزانم ديشب اتاق و سالن رو جارو كردم اونم با جارو دستي چون به لطف شما جارو برقي رو خراب كردين مجبورم با جارو دستي جارو كنم خلاصه بعد از تمام شدن جارو تمام آشغالها رو يك گوشه بردم و با خاك انداز جمع كردم همون موقع امير علي بهم گفت ماما ، جيش ، منم سريع بردمش تو حموم تا جيش كنه زماني كه برگشتم واي خدا ، زهرا تمام آشغالهاي توي خاك انداز رو توي سالن پخش كرده بود و انگار نه انگار كه من جارو كرده بودم همونجا نشستم كلي گريه كردم همون موقع بابايي اومد وقتي درو باز كرد بهم گفت چيه ، چرا داري گريه مي كني ؟ منم بس كه اعصابم خورد بود بهش گفتم از دست وروجكات ديگه خستم كردن ،بابايي وقتي اومد داخل كلي خنديد و بعد بهم دلداري...
7 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام گلاي قشنگم الان خيلي ناراحتم چون ديشب زهرا تا صبح نخوابيد از بس كه سرفه كرد حتي خودشم نخوابيد سرفه هاش طوري بود كه هر از گاهي گريه مي كرد دستگاه بخور تا خود صبح روشن بود شربت دادم اثر نكرد خيلي نگرانشم امير علي هم ديشب كنار بابايي خوابيد صبح كه رفتم وسايل بيارم بيدار بود تا منو ديد پريد تو بغلم منم كلي بوسش كردم زهرا دوباره سرفه كرد امير علي گفت بووه گفتم اره مامان ، آبجي حالش بده الهي قربونتون برم كه اينقد به فكر هم هستيد عزيزاي مامان صبح شماها رو خونه آقاجون گذاشتم و الان اومدم اداره ، اما يك چيزي براتون بگم وقتي سر خيابون خونه آقاجون مي رسيم امير علي مي گه باباي يا ، باباي يا ، مي فهمه كه داريم مي ريم خونه آقا جون ، اون شبم مي ...
21 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام قشنگاي ماماني به اميد خدا ديگه كم كم داريد جمله مي گيد خيلي شيرين زبون شديد ديروز زهرا مي گفت ماما، پي پي كرد يا اينكه وقتي مي خواستم پاهاشو بشورم مي گفت ماما سوخت ،‌يا اينكه مي گفت پي پي افتاد يا امير علي مي گفت بده به من ، مال منه ، باباجو رفت من قربون اون زبون شيرينتون برم الهي خيلي دوست داشتني تر شديد
5 بهمن 1392

بدون عنوان

خداوندا توشه ام خالیست و بارم سنگین و آرزوهایم دور و دراز .......همواره با امید به تو زنده می مانم که تو مهربانترین مهربانانی به لطف حکمتت از فرداهایم بی خبرم و نمی دانم ادامه این قصه چگونه رقم خواهد خورد هر چه که  هست باشد .... می دانم آفریننده بی همتای زیباترین تقدیر زندگی منی وجود نام مادري است كه بر روي من قرار گرفته است و من عاشقانه و به بهترين نحو از نام مادر استفاده مي كنم كه فرزندانم فرداها به خودشون ببالن كه همچين مادري داشتن و با سربلندي به من افتخار كنن مرا که به لطف مرحمتت شایسته مقدس ترین نام عالم گشته ام هیچگاه به خود وامگذار ...
25 دی 1392