زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

شاهزاده قلبم

بدون عنوان

1392/12/7 8:41
نویسنده : سمیه
131 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به فرشته هاي آسموني

عزيزانم ديشب اتاق و سالن رو جارو كردم اونم با جارو دستي چون به لطف شما جارو برقي رو خراب كردين مجبورم با جارو دستي جارو كنم خلاصه بعد از تمام شدن جارو تمام آشغالها رو يك گوشه بردم و با خاك انداز جمع كردم همون موقع امير علي بهم گفت ماما ، جيش ، منم سريع بردمش تو حموم تا جيش كنه زماني كه برگشتم واي خدا ، زهرا تمام آشغالهاي توي خاك انداز رو توي سالن پخش كرده بود و انگار نه انگار كه من جارو كرده بودم همونجا نشستم كلي گريه كردم همون موقع بابايي اومد وقتي درو باز كرد بهم گفت چيه ، چرا داري گريه مي كني ؟ منم بس كه اعصابم خورد بود بهش گفتم از دست وروجكات ديگه خستم كردن ،بابايي وقتي اومد داخل كلي خنديد و بعد بهم دلداري داد

ديگه چاره ايي نيست از دست شما ،

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

sodabeh
7 اسفند 92 14:49
سلام عزيزم خوبي من اون وبلاگت اومدم خوندمت ميدونم همه زن و شوهرا عادي چي ميگن جرو بحث حالا بذار هرچي شوهرت بگه تو گوش كن بهتره وگرنه باهم لجبازي ميشه من خودم هم جواب شوهرم هيچوقت منفي نميدم حالا شما با شوهرت خوب باش خداروشكر اون داره نماز ميخونه حالا خوبه بهت قول داده اينكارو نكنه ايشاالله زندگي خوبي برات داشته باشه برات هم دعا ميكنم من لايق هستم
sodabeh
14 اسفند 92 11:43
سلام ميفهمم كه اين وروجكهاي دوقلوه خيلي اذيت ميكنن مطلبتو خوندم از دست زهرا مامانشو اذيت ميكنه راستي عكسشو بذار من ميبينم جارو برقي بخر راحت ميشي ديگه اينكارو نكنه آشغالها رو پخش نكنه الهي من بميرم برات انقدر خسته و حرص خوردي