زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

شاهزاده قلبم

بدون عنوان

1394/3/10 10:15
نویسنده : سمیه
123 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان دوقلوها...
تولد نوگلات مبارک باشه...
چند ساعتی هست که اینجام...
شاید چون عاشق سه ساله هام...
عاشق شهرتون...
و از بچگی خودم رو تصور می کردم که دو قلو دارم...
یه دختر و یه پسر...
دقیق دقیق به همین اسما...
امیر علی و زهرا...
وقتی که سه سالشون شده...
و ساعت ها توی خیالاتم غرق می شدم...
ولی نمی دونستم که روزگار جور دیگه ای می چرخه...
و چند سال بعد...
بعد کلی این در و اون در زدن...
بهم می گن که هیچ وقت نمی تونم لذت مادر بودن رو بچشم...
لذت لحظه های قشنگی که تو ثبتشون کردی...
و من با بغض و گاهی لبخند خوندمشون...
از اول تا آخر...
خوش به سعادتت خانومی...
می دونم که سختی زیاد کشیدی...
همه رو با یه بغض بزرگ خوندم...
اما خانومی شما به قول خودت مقدس ترین مقام عالمی...
و قطعا همین طورم هست...
تو مادر شدی و بهشت زیر قدمهاته...
و خدا دو تا از فرشته هاش رو به تو سپرده...
و خودش هم حواست بهش هست...
هر وقت حال دلت خوب بود...
هر وقت با نگاه کردن به چشمای ثمره های زندگیت...
خدا رو از ته دل حس کردی...
یه گوشه ی قلب مهربونت...
دعایی برای دل شکسته ی منم بکن...
با قلب پاکت از خدا بخواه...
یه روز بیام و برات بنویسم...
منم مادر شدم...

سلام

عزیزی که این متنو برام نوشتی و هیچ آدرسی برام نزاشتی ، خیلی گریه کردم و با خوندنش دلم خیلی شکست و  با چشمانی گریان ، از ته قلب برایت دعا کردم که تو هم حس قشنگ مادر بودن رو بچشی ، ای کاش که باز هم می اومدی و برایم پیام می گذاشتی حتی اگر دوست نداشتی که آدرسی ازت بهم بدی ، ولی دوست دارم که با هم هر از گاهی از طریق وبلاگ خودم در ارتباط باشیم ، ولی اینو بدون که هر موقع این متنو می خونم قلبم می لرزه و هر دفعه برایت دعا می کنم نمی دونستم چگونه برایت جواب بگذارم تا اینکه اینگونه به نظرم رسید دوستت دارم

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مرضیه(مامان 3جوجه طلایی)
31 خرداد 94 13:34
الهی خدا به این مادر با احساس یهو سه قلو بده تا کاملا راضی بشه. آخه منم خیلی بچه دوست داشتم خدا گفت بگیر آمد منم تا حالا ناشکری نکردم. ولی دیگه دارم خسته می شم برای همییییین گذاشتمشون مهد قرآن. ولی به نظرم خوب رسیدگی نمی کنن بچه ها را ول می کنن خودشون بازی کنن و فقط مراقبشون هستن البته بهم گفتن توی این سن آموزش ندارن منم توقع ندارم چیزی یاد بگیرن ولی امروز رفتم بیارمشون مدیرشون میگه ارشیا روی مبل و میز راه میره خیلی شیطونه منم گفتم مربیش کجا بود گفت پشتش راه می رفت مواظبش بود نمیشه زیاد به بچه حرف زد ممکنه بدش بیاد . شما که تجربه مهد داری این برخورد درسته؟ نمی دونم خیلی می ترسم و عذاب وجدان دارم اما مادرشوهرم اصلا کمک که چه عرض کنم سر هم نمی زنه ما هم خیلی بریم هر دو هفته یه بار می ریم نه اینکه با هم مشکل داشته باشیم حوصله ما را نداره و از شیطنت بچه ها فراریه در واقع از خود نمی دونه . نمی دونم یکمی از مهد بگین چه ملاکهایی داشته باشه چجوری بفهمم مهد خوبیه؟ چند ساعت توی مهد بزارمشون بهتره؟ فعلا روز در میون سه ساعت دو تا از بچه ها را می گذارم یکی هم پیش خودم یا مامانم هست.
آنيتا
14 مرداد 94 11:51
___________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* آپ کردم *•~-.¸,.-~*............