زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

شاهزاده قلبم

بدون عنوان

1392/10/1 8:51
نویسنده : سمیه
145 بازدید
اشتراک گذاری

يك شب قبل از شب يلدا جمعه شب با خاله سميرا قرار گذاشتيم كه يلدا رو شب جمعه خونه آقا جون برگزار كنيم اون شب خاله سميرا ته چين مرغ براي شام درست كرد واي چه ته چيني ، واقعا" خوشمزه بود بعد از خوردن ته چين ، شماها از در و ديوار بالا مي رفتيد آقاجون با شماها بازي مي كرد مامان جون با بابايي حرف مي زد دايي شهرام ، دايي محمود ، دايي محمد باهم حرف ميزدن خلاصه منم تخمه مي خوردم بعد از خوردن تخمه ، ميوه رو اوردم بعد از خوردن ميوه ، چايي با شكلات خورديم بعد امير علي چوب برداشته بودي دنبال آقاجون ، مامان جون ، بابايي ، دايي محمود مي كردي و وقتي هم بهشون مي زدي كلي مي خنديدي موقع خداحافظي يادمون اومد هندونه نخورديم دوباره برگشتيم هندونه خورديم و بعد خداحافظي كرديم

 

روز بعد يعني شنبه شب خونه مامان جون بابايي رفتيم عمه معصومه با هاجر ، عليرضا ، محمد رضا اونجا بودن و عمو رضا با زن عمو و امير محمد و بعدش عمو حسام با زن عمو مريم و هستي اومدن و بعدش خاله باباتون با ستايش و محمد مهدي اومد اونجا هم خوش گذشت شماها با امير محمد و ستايش و محمد مهدي كلي بازي كردين بعد از خوردن تنقلات و ميوه ، كلي با زن عموها و عمه خنديديم و به خاطر اينكه شماها كلي بازي كرده بودين و خوابتون مي اومد سريع اومديم خونه ، ولي در مجموع خوش گذشت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)