بدون عنوان
سلام به عزیزانم
وای خدا چقد شما شیرین زبون شدید بعضی وقتها می خوام بخورمتون ، دیروز داشتم غذا درست می کردم امیرعلی اومد پیشم واستاد بهش گفتم مامان برو کنار ، روغن میریزه رو صورتت ، بعد امیر علی ناراحت شد گفت خدایا من از دست مامان چکار کنم که اینقد منو اذیت می کنه ، باورم نمی شد که این جمله رو امیرعلی گفته هر چی اصرارش کردم نگفت ولی کلی بوسش کردم گفتم عزیزم ، من شما رو اذیت می کنم یا شما منو ؟
یا بهشون می گم بچه ها زودتر بخوابید چون فردا باید برید مهدکودک
امیر علی بهم می گه : مامانی ، شما برید مهدکودک ، ما می ریم اداره
الهی من فدای شماها بشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی