خواب ديدن زهرا و تعريف كردنش به زبان خودش
ديشب زهرا خواب ديد و از ترس خواب بيدار شد بابايي از صداي جيغ بيدار مي شه و آرومش مي كنه امروز زهرا برامون خوابش رو تعريف كرد به زبان خودش
گفت : امير علي تو اتوبوس ، شيشه پنجره شكست افتا بيرون بعد خون اومد
الهي قربونت برم كه خواهري دلسوز هستي و اينقد براي داداشت نگراني
بعد منو بابايي قربون صدقت رفتيم
الهي من فداي اون شيرين زبونيت برم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی