زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

شاهزاده قلبم

نامه ای به پسرم امیرعلی عزیزم

1394/9/4 9:52
نویسنده : سمیه
183 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی به دنیا اومده بودید اونقدر ریز و کوچیک بودید که میترسیدم بغلتون کنم . اونقدر جثه ظریفی داشتید که حتی نمی تونستید گریه کنید ! هروقت بهتون نگاه می کردم با خودم می گفتم : " من چطوری این ریزه ها رو بزرگ کنم ؟ " روزها می گذشت و شما رشد می کردید و من آروز می کردم لحظه ایی برسه و شما زبون باز کنید و به من بگید مامان !. و حالا شما بزرگ شدید . نه تنها می تونید بگید مامان که گاهی اونقدر حرف می زنید که  توی دلم آرزو می کنم برای یه لحظه سکوت کنید و دیگه حرف نزنید . می بینید ما مادرها چه موجودات عجیبی هستیم ؟ . یکبار آرزو می کنیم حرف بزنید و بار دیگر نه !

 از شوخی گذشته برایت یک دنیا آرزو دارم پسرم . یک دنیا                                       

و البته یک دنیا نگرانتم . یک دنیا .

.مي خواهم هميشه خوشحال باشي حتي هنگامي که درحال پاک کردن اشک هايت هستي .
تمام شادي هايي را به ياد بياور که با هم داشتيم و به ياد نعمت هايي بيفت که همه با هم از وجودشان برخوردار بوده و هستيم.
من هميشه عاشقتون بودم و مي دانم که براي ابد عاشقتون خواهم ماند.
دلبندم!تو بايد نفس بکشي و زندگي کني !سعي کن هميشه وهر روزيابنده شادي در زندگي ات باشي .مي دانم ساده نيست .اما اميدوارم که از عهده ا ش برايي!
عزیزم، من مثل يک دوست در کنارت هستم .ما يک دنيايي شيرين و دوست داشتني باهم مي سازيم

امیرعلی جان ، دلم می خواهدهمیشه در کنار پدرت همگام باشی. چشم در چشمانش و تو  گرمی دستانش را حس کنی. چون الگوی خوبی برای شماست

دلم می خواهد پدرت تکیه گاه امنی برای تو باشدو هر گاه در صحنه روزگار کم آوردی به پدرت تکیه کنی .دلم می خواهد از نگاهش بخوانی که انتخابت درست است یا نه. دلم می خواهد وقتی می روی، دعایش را بدرقه راهت کنی. باید به پدرت نگاه کنی تا دلت قرص و محکم شود. تا با لبخندی شیرین و زیبا بر لبانش به تو قوت قلب دهد.

پسندها (3)

نظرات (0)