زهرا و امیر علیزهرا و امیر علی، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره
از آغاز زندگیمون از آغاز زندگیمون ، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

شاهزاده قلبم

روزهاي تعطيلي

1392/6/2 14:11
نویسنده : سمیه
158 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گلهاي قشنگم

يكماه اداره تعطيل شد و شماها براي يك ماه به مهد كودك نرفتيد صبحها ساعت 10 به بعد بيدار مي شديد و تمام زندگي رو بهم مي ريختيد من و بابايي هم در كنارتون بوديم و شبها ساعت 12 به بعد مي خوابيديد فرزندان گلم توي اين يكماه سعي كردم بهتون حسابي خوش بگذره چندين بار پارك رفتيد كلي بازي كرديد كلي خنديد و منو بابايي در كنارتون مي خنديديم روزهاي سختي هم داشتم چون دكوراسيون خونه رو جابجا كردم كل خونه رو تميز كردم و شما وروجكها هم كلي شيطوني مي كرديد امير علي جان توي اين مدت سه مرتبه خداي مهربون كمكمون كرد و تو رو نجات داد دفعه اول كه شب احيا بود و تو با صورت برخورد كردي به لبه تاقچه ، كه مابين دو ابروت شكاف خورد و خونريزي زيادي داشتي تو گريه مي كردي و منم گريه بلاخره بخير گذشت اما حادثه دوم ، توي چيدمان خانه كه انجام مي دادم بس كه شيطوني مي كردين تو و آبجي زهرا رو گذاشتم توي آبركي كه به سقف وصل بود در حين كار صداي گريه تو بلند شد تا اومدم ديدم كه از بالاي آبرك افتادي روي زمين خدا رحم كرد كه پات نشكست اما حادثه سوم كه باز با شيطوني زياد و برخورد به لبه پله در خونه فقط فك بالايي زخم شد و خدا باز رحم كرد كه نيازي به بخيه نداشت و اما زهرا جون خدا رو شكر كه براي تو اتفاقي نيفتاد و فقط اذيت مي كردي ماشاء الله اين قدر شيطوني مي كني كه داداشي كم مياره خدا كنه كه هميشه سالم و سرحال باشي اما عزيزانم در مورد كلمه هايي كه جديدا" ياد گرفتيم مي خوام براتون بنويسم

زهرا خانم :

ببعي- داداش- دايي- عمه- بيا- بده- ببير- گل- ميو- گوبه- اياه- اكب- آقاجو-

امير علي :

ببعي = ممعي، عمه =ممه، بغل= ببل، بالا= بابا،

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)